آدم باید از یک جایی به بعد، دلخوشیهایش را بسازد.
دلخوشی از یک جایی به بعد با پای خودش سراغتان نمیآید. سن و سال که کم باشد، دلخوشی زیاد است.
دلخوشی میتوانست روزی باشد که زنگ آخرش ورزش داشته باشی، دلخوشی میتوانست روزی باشد که برفی سنگین مدرسه را تعطیل کرده باشد، دلخوشی میتوانست خریدن یک ماشین کنترل دار قرمز باشد، یا یک عروسک مو زرد ، که هر وقت فشارش بدهی بی درنگ بخندد و تو بال در بیاوری. حتی روزهای جمعه ، حتی غروبش، میتوانست دلخوشتان کند.
سن و سال که بالا برود دلخوشیها رنگ و بویشان فرق میکند. دلخوشی دیگر تک و تنها نمیچسبد. تقسیم کردن دلخوشی از خودش بیشتر به آدم مزه میدهد. دلخوشی از آن دست کارهایی ست که با بزرگ شدن آدم، انجامش دشوار تر میشود. گاهی اوقات برای تقسیمش باید از دلخوشی ات بگذری تا دیگری را خوشحال کنی.
دلخوشی قدرت تقسیم کردن خوبیهاست.
میدانی رفیق
آدم از یک جایی به بعد شام، تنهایی از گلویش پایین نمیرود.
بازدید : 282
يکشنبه 26 مهر 1399 زمان : 4:38